شیرها و گوسفندها

ساخت وبلاگ
نویسنده: پویا جفاکشمعمولا وقتی از فلاسفه پرسیده میشود که فلسفه به چه درد این دنیا میخورد، میگویند: «فلسفه دنیا را عوض نمیکند. ولی نگاه آدم ها به دنیا را عوض میکند و آدم ها بسته به فلسفه شان، نسبت به دنیا احساس خوب یا بد پیدا میکنند.» این به نوعی گم کردن خط اثر است. چون تمام سیاست ها و بروزهای مادی جهان از یک مجرای سیاسی که با فلسفه ای مورد قبول واقع شده توجیه میشود ظاهر شده اند. انقلاب های مارکسیستی قرن بیستم مشهودترین جلوه ی این واقعیتند و شگفت این که ما در ترجمه ی تئوری های علمی به "نظریه" خودبخود به فلسفی بودن آنها اعتراف میکنیم. چون نظریه یعنی چیزی که از "نظر" یعنی مشاهده پدید آمده و ابراز عقیده ی فلسفی نیز "نظر" نامیده میشود چون عقیده از "نظر کردن" و مشاهده به دست می آید. بنیاد اسطوره نیز بر نظر کردن به شباهت ها و تفاوت های موجودات و برجسته شدن صفات آنان بر اثر همسطح شدنشان با صفات انسانی بوده است. پس اسطوره درست مثل علم و فلسفه از مشاهده بروز کرده و فقط ابزارهایش دقیق نبوده اند. این دقیقا همان مسئله ای است که دوام آوردن خرافات فلسفی با اصالت اسطوره ای را در عصر علم تضمین کرده و علم را در تولید انواع سلاح های جنگی فیزیکی و معنوی به خدمت این اسطوره ها درآورده است. بسیاری از خطوط جنگی، این اسطوره ها را به منصه ی نمایش گذارده اند، ازجمله گاوبازی اسپانیایی که در اندلس سنت ملی است و در اسپانیای شمالی به عنوان یک عمل وحشیانه مورد حمله قرار میگیرد. گاوکشی اندلسی برای مسیحی های اسپانیای جنوبی مهم بوده چون پیروزی آنها بر گاو نر، جانشین پیروزی خودشان بر عرب ها، و پیروزی اخیر جانشین پیروزی موسی و بنی اسرائیل در عصر حمل (گوسفند) بر پادشاهی های بازمانده از عصر ثور (ورزاو) است البته خ شیرها و گوسفندها...
ما را در سایت شیرها و گوسفندها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghebabel بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 12:03

نویسنده: پویا جفاکشاز بتانی به بیت المقدس میرفتواقعه ی شومی او را از پای درآورده بودروی تپه ها بوته ها سوخته بودنددود، بالای کلبه ای بیحرکت قرار گرفته بودو هوا سوزان بود. نی ها خاموش شده بودندو آرامش بحرالمیت به حد کمال بودو چنانکه این دریا تلخ بود، او با تلخکامیقدم برمیداشت. از زیر گام هایش ابری برمیخاستبر روی این جاده ی خاک آلود او به شهر میرفتبه خانه ای که در آن، مریدانش انتظار او را داشتند.خویشتن را به اندوه غم جانکاه خود رها کرده بودو زمین برای او جز بوی افسنتین نبود.همه خاموش بودند. مسیح در دشت تنها بودو همه ی دشت الهامبخش بود.همه متحیر بودند: گرما، صحرا،و مارمولک ها و چشمه ها و رودها.مسیح در راه درخت انجیری دید.میان برگ های خشکش، یک دانه میوه هم آویزان نبود.مسیح به درخت انجیر گفت: «به چه درد میخوری؟با این بی باری خویش، چه شادی ای برمی انگیزی؟تشنگی و گرسنگی مرا نمیتوانی چاره کنی.همچون تکه سنگ خارا بیهوده و بی بری.شگفت فقر و فلاکت داری.تا پایان قرون همچنان باقی میمانی.»درخت را لعنت [مسیح] از پای درآوردهمچون برق گیری که برق گذران بر آن فرود آید.درخت انجیر برق زده چون سنگی شد.باری، اگر در برگ ها، تنه، شاخه ها و ریشه های خویشناچیزترین اثر آزادی را یافته بودشاید قوانین طبیعت سودبخش میبوداما این معجزه بود و و معجزه همان خدا است.به هنگام آشفتگی و بی سر و سامانی ماناگهان بر ما فرود می آید و ما را میبلعد.نام این شعر، "معجزه" و یکی از پر اقبال ترین اشعار بوریس پاسترناک است. اقبال به آن، محصول زمانه اش بوده است. تمام پیشرفت های تکنیکی توسط پروتستان هایی رقم خورده بود که به عنوان استادان وهابی های خودمان، میگفتند نص کتاب مقدس مهم است و نه تحلیل و تفسیرهای کاتولیک ها از آن. نتیجه ای شیرها و گوسفندها...
ما را در سایت شیرها و گوسفندها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghebabel بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 12:03

نویسنده: پویا جفاکششاید باورتان نشود. ولی تصویری که در بالا میبینید احتمالا خرابه های کلوسیوم واقعی و اصیل است که در شهر استانبول ترکیه قرار دارد. ابعاد آن تقریبا به همان اندازه ی ابعاد خرابه های کلوسیوم رم ایتالیا است اما داخلش کاملا با انواع ساختمان ها شامل یک هتل، و جالب این که ازآنجمله یک ورزشگاه پر شده و زیر سایه ی تبلیغات کلوسیوم رم ایتالیا کاملا به فراموشی سپرده شده که قطعا اداره کننده های ساختمان های داخل آن از این موضوع خوشوقتند. دلیل این فراموشی عمدی نیز کاملا روشن است. تاریخ جهان کاملا اروپا محور است و این تاریخ اروپا محور، رم اصلی را رم ایتالیا میداند که توسط اشرافیت بیزانسی مهاجر از قستنطنیه (استانبول) طی سقوط بیزانس (روم شرقی) به دست عثمانی ها مسکون و جانشین رم شرقی یا قستنطنیه گردید. آنها خاطرات آن رم را به رم ایتالیا منتقل نموده و آن را رم اصلی جا زده اند. آمفی تئاتر بدنام کلوسیوم که صحنه ی نبرد حیوانات و انسان ها، و انسان ها با انسان ها، در مقابل دیدگان تشنه به خون تماشاگران بوده، یکی از این خاطرات است.تا قبل از پاپ بندیکت چهاردهم در قرن 18 در محل کلوسیوم رم ایتالیا، یک کارگاه پارچه بافی و انبار نمک و مانند آن، و قبل از آن هم فقط یک برکه وجود داشته است. پاپ بندیکت، کلوسیوم را به عنوان یک بنای یادبود شهدای مسیحی که در کلوسیوم اصلی، خوراک حیوانات درنده شدند، بنا کرد و عمدا آن را به صورت یک ویرانه برپا ساخت. در نگاره ای از دوران پاپ پیوس هفتم (1800 میلادی به بعد) در واتیکان، شما کلوسیوم درحال ساخت را میبینید که فرشته ای بر ساخت آن نظارت میکند. گفته میشده کلوسیوم، تئاتری بوده که وسپازیان امپراطور روم برای یک بت بنا کرده است. اما در نگاره های قرن17، این تئاتر، کوچ شیرها و گوسفندها...
ما را در سایت شیرها و گوسفندها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baghebabel بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 12:03